عــاشـقان امام زمــان(عج)
براي فرج امام زمان بي وقفه دعا كنيد
تـــــاریخ : پنج شنبه 19 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 


1- با ده در جوشش گدای جوش ماست

چـرخ در گـردش اسیر هوش ماست

7- عشق‌هایی کز پی رنگی بود

عشق نبود عاقبت ننگی بود

7- دشـمن طاووس آمد پرّ او

ای بسا شه را بکشته فرّ او

7- این جهان کوه است و فعل ما ندا

ســوی مـا آیــد نــداهـا را صـــدا

8- کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گـرچـه باشـد در نوشتن شیر شیر

11- صدهزاران دام و دانه است ای خدا

مـا چـو مــرغـان حــریــص بـی‌نـوا ...

12- گـفـت لـیـلـی را خـلـیـفـه کان تـویی

کز تومجنون شد پـریـشان و غـوی ...

12- جـان هـمـه روز از لگد­ کـوب خـیـال

وز زیـان وســود و از خـوف زوال ...

12- مــرغ بــر بــالا پـــران و ســایــه‌اش

مــی‌دود بـر خـاک و پـرّان مـرغ ‌وش...

18- انـبـیـا در کـار دنـیـا جـبـری اند

کافران در کار عقبی جبری اند

21- مــادر بــت‌هــا بـــتِ نــفـس شـمـاسـت

زان که آن بت مار و این بت اژدهاست

47- هـرکـه او ارزان خرد ارزان دهد

گوهری طفلی به قرصی نان دهد

50- از عدم‌ها سوی هستی هر زمان

هست یا رب کاروان در کاروان

51- چون شدی من کان لله از وله

حق تو را باشد که کان الله له

56- پای اسـتـدلالـیان چـوبـیــن بود

پای چوبین سخت بی‌تمکین بود

58- گاه بـانـگِ زیـر را قِـبـلـه کنی

گاه گـریه­ی زار را قُـبـلـه زنی

75- آن یـکـی نـحـوی به کشتی در نشست

رو بـه کـشتی­‌بان نمود آن خودپرست...

75- چـون بمُردی تـو ز اوصاف بشر

بـحـر اسـرارت نـهد بر فرق سر...

81- آن یــکــی آمــد در یـاری بـزد

گفت یـارش کـیستی ای معتمد...

84- حق تعالی خلق را گوید به حشر

ارمـغـان کـو از بـرای روز نشر؟ ...

90- خلق اطفال‌اند جز مست خدا

نیست بالغ جز رهیده از هوا

97- از عـلی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان منزه از دغل ...

102- گـفـت دشـمـن را همی بینم به چشم

روز و شب بر وی ندارم هیچ خشم

103- زآبگیـنه‌ی زرد چـون سازی نقاب

زرد بـیـنـی جـمـلـه نـــور آفـتـــاب ...

106- ایـن دهـان بر بند تا بینی عیان

چشم­بند آن جهان حلق و دهان

113- ای برادر تو همین اندیشه ای

مـابـقی تو استخوان و ریشه‌ای...

117- هین سگِ این نفس را زنده مخواه

کاو عـدوی جان توست از دیرگاه

127- هرکسی گرعـیـب خـود دیدی به پـیش

کای بُدی فارغ وی از اصلاح خویش ...

135- ای خُنُک آن را که او ایام خویش

مـغـتـنـم دارد گـذارد وام خویش ...

136- هم‌چو آن شخص درشت خوش سُخُن

در مــیــان ره نــشــانـد آن خـاربـُـن ...

150- گِـل برآرند اول از قعر زمین

تـا بـه آخـر بـرکشی ماء معین

162- پـشّـه کـی داند که این باغ از کی است؟

کاو بهاران زاد و مرگش در دی است

168- مؤمنان در حشر گویند ای ملک

نـی کـه دوزخ بـود راه مشترک ...

204- اولـیـا اطفال حق‌ّاند ای پسر

غائبیّ و حاضری بس باخبر

227- جـمله‌ی ذرات عالـم در نهان

با تو می‌گویند روزان و شبان ...

238- این طلب مفتاح مطلـوبات توست

این سپاه نصرت و رایات توست

242- هر کسی را بهر کاری ساختند

مـیـل آن را در دلـش انـداخـتـند

242- عاقلان خود نوحه‌ها پیشین کنند

جـاهلان آخر به سر بر می‌زنند

247- چـون بـیـارایـنـد بـهر حشر تخت

خود شفیع ما تویی آن روز سخت ...

249- قـوم دیـگرمـی شناسم زاولیا

که دهانشان بسته باشد از دعا...

254- آن‌چه می‌گویم به قدر فهم توست

مُـردم انـدر حـسـرتِ فهم درست

268- گوید او که روزگارم می‌برند

خـود نـدارد روزگار سـودمـند...

283- آب کم جوتشنگی آور به‌دست

تا بـجوشد آبت از بالا و پست

288- در جـوانی حمزه عمّ مصطفی

بـا زره مـی‌شـد مـدام اندر وغا ...

293- از همه محروم‌تر خفاش بود

کاو عـدوّ آفـتـاب فـاش بـود

297- گـفـت معشوقی به عاشق کای فتی

تو به غربـت دیده‌ای بس شهـرها ...

298- جـهـد کـن پَر را گِل‌آلوده مکن

لیک گوشت کر شد و پندم کهن

307- هین مرا بگذار ای بگزیده یار

تا رسن بازی کنم منصور وار

311- تو چو عزم دین کنی با اجتهاد

دیـو بـانـگـت بـر زند اندر نهاد ...

312- تـشـنـه مـی‌نالد که کو آب گوار؟

آب هم نالد که کو آن آب خوار؟

322- گفت پیغمبر که چون کوبی دری

عـاقـبـت زان در بـرون آید سری ...

322- آن که روزی نیستش بخت و نجات

نـنـگـرد عـقـلـش مـگـر در نـادرات

326- بـنده می‌نالد به حق از درد خویش

صد شکایت می‌کند از رنج و نیش ...

340- پادشاهان جهان از بد رَگی

بو نبردنـد از شـراب بندگی ...

357- نیمِ عمرت در پریشانی رود

نـیـمِ دیـگر در پشیمانی شود

358- هرچه نـفست خواست داری اختیار

هرچه عقلت خواست آری اضطرار

359- تیـغ دادن در کفِ زنگّیّ مست

به که آید علم نادان را به دست

361- در حدیث آمد که یزدان مجید

خـلـق عالـم را سه گونه آفرید ...

361- خُرده کاری های علم هندسه

یـا نـجـوم و علم طبّ و فلسفه

362- هم چو مجنون در تنازع با شتر

گه شتر چربید و گه مجنون حرّ ...

363- کَـون مـی‌گوید: بیا من خوش پی‌ام

وآن فسادش گفت: رو مـن لاشی‌ام

364- بـس انـامل رشـک استادان شده

در صناعت عاقبت لرزان شده ...

364- از جهان دو بانگ می‌آید به ضد

تـا کـدامـیـن را تـوبـاشـی مـستعد ...

378- آن که عاقل بود عزم راه کرد

عـزم راه مـشـکل نـاخواه کرد...

379- برگذشته حسرت آوردن خطاست

بـاز نــایـد رفـتـه یاد آن هَـبـاست

387- خـانـه بـرکن کـز عقیق آن یمن

صد هزاران خانه شاید ساختن ...

392- مشرق و مغرب چو تو بس دیده‌اند

کــه ســرِ ایــشـان زتـن بـبـریـده‌انـد...

393- خضر کشتی را برای آن شکست

کـه تـوانـد کـشـتی ازفجّار رست ...

397- گـفت موسی را به وحی دل خدا

کای گزیده دوست می‌دارم تو را...

414- خـویـشـتن را گـم مـکن یـاوه مکوش

که تو آن هوشیّ و باقی هوش پوش ...

415- خنده‌اش گیرد از آن غم‌های خویش

چـون بـبـیـنـد مـستقرّ وجای خویش ...

416- هـم چـو مـرهـم ساکن و بس کارکن

چون خرد ساکن وز او جنبان سخن

418- ظاهرش را پشّه‌ای آرد به چرخ

باطـنـش باشد محیط هفت چرخ

418- احمد ار بگشاید آن پرّ جلیل

تـا ابد مدهوش ماند جبرئیل ...

429- دیو بر دنیاست عاشق کوروکر

عـشـق را عـشـق دگر برّد مگر

435- عـقـده را بـگـشـاده گیر ای منتهی

عقده‌ی سخت است بر کیسه‌ی تهی ...

436- عـاشـقـان را شادمانی و غم اوست

دستمزد و اجرتِ خدمت هم اوست ...

436- مرغ کاو ناخورده است آب زلال

انـــدر آب شـور دارد پــرّ و بــال ...

441- زنـدگی بـی ‌دوسـت جان فرسودن است

مرگ حاضر، غائب از حق بودن است

441- ای مبدل کـرده خاکی را به زر

خـاک دیـگر را نـمـوده بـوالـبشر...

441- هرکه سازد زین جهان آب حیات

زو تـرش از دیـگران آیـد ممات

445- گـفـت ابـلـیـس لعـیـن دادار را

دام زَفتی خواهم این اشکار را ...

448- در زمانه مر تو را سه همره‌اند

زان یـکی وافیّ و آن دو غدرمند ...

449- هوش را توزیع کردی بر جهات

مـی‌نـیـرزد تـرّه‌ای آن تـرّهــات ...

451- ایـن سـخـن در سـینه دخلِ مغزهاست

در خموشی مغز جان را صد نماست ...

460- یـار تـو چـون دشمنی پیدا کند

گُرّ رشـکِ حِـقدِ او بـیـرون زند ...

461- ای گرفتار سبب بیرون مپر

لیک عزل آن مسبّب ظن مبر...

462- بـا تـضـرع بـاش تـا شادان شوی

گریه کن تا بی‌دهان خندان شوی ...

468- از منی بودی منی را واگذار

ای ایـاز آن پوستین را یادآر ...

472- گفـت مجنون من نمی‌ترسم ز نیش

صبر من از کوه سنگین است بیش ...

476- چـندگاهی بی لـب و بی‌گوش شو

وانگهی چون لب حریفِ نوش شو ...

490- شـیـخ گـفـتا خالقا من عاشقم

ور بجویم غیر تو بس فاسقم ...

493- گر نباشد جوع صد رنج دگر

از پی هیضه برآرد از تو سر ...

494- شـیـخ می‌شـد بـا مـریـدی بی‌درنگ

سوی شهری نان در آن‌جا بود تنگ ...

495- آن یـکـی بـا شـمع بر می‌گشت روز

گرد هر بازار دل پر عشق و سوز ...

498- ایـن کـه فردا این کنم یا آن کنم

این دلیل اختیار است ای صنم...

501- هـم چـنـیـن تـأویـل قد جفّ القلم

بهر تحریض است بر شغل اهمّ...

513- با بُتِ زنده کسی که گشت یار

مرده را کی در کشد اندر کنار...

542- مرگ همسایه مرا واعظ شده

کسب و دکّان مرا بر هم زده ...

553- تـن فـدای خـار مـی‌کرد آن بلال

خواجه‌اش می‌زد برای گوشمال ...

567- راسـت فـرمـود آن سـپـه‌دار بـشر

که هر آن کاو کرد از این دنیا گذر ...

582- مه فشاند نور و سگ عوعو کند

هـرکسی بـر خلقـت خود مـی‌تند

585- هـر ولی را نوح وکشتی­بان شناس

صحبت این خلق را طوفان شناس

587- هر شبی تدبیر و فرهنگم به خواب

هم چو کشتی غرقه می‌گردد در آب ...

602- ای فغان از یار ناجنس ای فغان

هـم‌نـشـیـن نیک جـویـید ای مهان

603- در پی خوباش و با خوش­خو نشین

خـو پـذیــریّ گُـل و روغـن بـبـیـن ...

613- راه لــذت از درون دان نـــز بـرون

ابلهی دان جستن از قصر و حصون ...

614- زین حجاب این تشنگان کف پرست

زآب صـافـی اوفـتـــاده دور دسـت ...

641- زیـن سبب پیغمبر با اجتهاد

نام خود وآن علی مولا نهاد ...
 

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 25
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 9
|
مجموع امتـــــیاز : 9
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: , ,
تـــــاریخ : چهار شنبه 18 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

تو بر میگردی - 3312477

منو رها کن - 3312478

برای تو ( 1 ) - 3312479

برای تو ( 2 ) - 3312480

برای تو ( 3 ) - 3312481

ندارمت - 3312482

همیشه عاشقت بودم - 3312483

باور نکن - 3312484

حراج - 3312485

هوای تو ( 1 ) - 3312486

هوای تو ( 2 ) - 3312487

هوای تو ( 3 ) - 3312488

داری سرباز کی‌ میشی‌ ؟ - 3312489

منو رها کن ریمیکس - 3312490


کد مورد نظر خودتون رو به شماره 7575 ارسال کنید
 

کد آهنگ همیشه عاشقت بودم از مهدی یراحی برای وبلاگ،بلاگفا+آلبوم منو رها کن

  

 دانلود آهنگ همیشه عاشقت بودم از مهدی یراحی www.onlysms.ir

  تست آنلاین آهنگ  

*********

این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت

تو این خونه هنوم یه نفر ..  نمیخواد باور کنه نداردت

نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم

زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم

به هوای روز برگشتن تو  .. سر هر راهی نشونه میکشه

با تمام جاده های رو زمین .. رد پاتو سمت خونه میکشه

من دارم هر روزمو بدون تو .. با تب یه خاطره سر میکنم

با خودم به جای تو حرف میزنم .. خودمو جای تو باور میکنم

توی این خونه به غیر تو کسی .. دلشو با من یکی نمیکنه

من یه دیوونم که جز خیال تو .. کسی با من زندگی نمیکنه

تو سکوت بی هوای این اتاق .. شب به شب به خاطرم میارمت

خودمم باور نمیکنم ولی .. دیگه باورم شده ندارمت ..


 

کد آهنگ ندارمت از مهدی یراحی برای وبلاگ،بلاگفا+آلبوم منو رها کن

دانلود آهنگ ندارمت از مهدی یراحی www.onlysms.ir

  تست آنلاین آهنگ  

 *********

 تو بر میگردی

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

این صدا رو خاطرت از یاد برد .. بس که من خوندم و آواز نشد

همه ی سعیمو کردم مگه نه .. من به هر دری زدم باز نشد

دست تو رو شد ولی من باختم .. بس که بازی تو بی قاعده بود

همه راز دلمو فهمیدم .. بس که این کار تو بی فایده بود .

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو

تو هنوزم با تنم غریبه ای .. من به عطر تنت عادت دارم

تو کنار من دروغی ولی .. من کنار تو حقیقت دارم

باورم نمیشه که غمگینی .. اینکه میخندی به من یعنی نه

از تو میپرسم بگی شاید تو هم .. و سکوتت دائما یعنی نه

رو به این جاده به بن بست برو .. یه نفر میونمون هست ! برو

شک ندارم که تو برمیگردی .. فرصت خوب من ! از دست برو


 

کد آهنگ تو برمیگردی از مهدی یراحی برای وبلاگ،بلاگفا+آلبوم منو رها کن

دانلود آهنگ تو بر ميگردي از مهدی یراحی www.onlysms.ir

  تست آنلاین آهنگ

********

هوای تو

بیا تا پیدا شم ! توباش تا من باشم

هنوز میشینم به هوای دیدن تو ..

تو با این دل کندن کجا ؟ رفتی بی من بگو

نزدیکم به شب رسیدن تو ..

بیا که رها شم از این همه درد  .. که صدا شم از این شب سرد

که تموم بشه فاصله ها

بیا که من از تو خسته ترم که من از من بی خبرم ..

به هوای خونه بیا

تا پیدا شم ! توباش تا من باشم ..

هنوز میشینم به هوای دیدن تو

تو با این دل کندن کجا ؟ رفتی بی من بگو ..

نزدیکم به شب رسیدن تو 


 

کد آهنگ هوای تو از مهدی یراحی برای وبلاگ،بلاگفا+آلبوم منو رها کن

 دانلود آهنگ هواي تو از مهدی یراحی www.onlysms.ir

  تست آنلاین آهنگ

********

باور نکن

من از زندگی تو هوات خستم .. ازت خستم و باز وابستم

نگو ما کجاییم که شب بین ماست .. خودم هم نمیدونم اینجا کجاست

بیا با هوای دلم سر نکن .. بهت راست میگم تو باور نکن

از این فاصله سهممو کم نکن .. بهت خیره میشم نگاهم نکن

تو رنجیدی و دل ندادم بری .. خودم رو فراموش کردم تو یادم بری

تو یادم بری .. زندگیم سرد شه .. یه روز این پسر بچه هم مرد شه

ولی هر شب از خواب من رد شدی .. به هر راهی رفتم تو مقصد شدی

درست لحظه ای که ازت میبرم .. تحمل ندارم شکست میخورم

نمیشه تو این خونه پنهون بشم .. بهم سخت میگیری آسون بشم

اگه پای من جاده رو برنگشت .. فراموش کن بین ما چی گدشت


 

کد آهنگ باور نكن از مهدی یراحی برای وبلاگ،بلاگفا+آلبوم منو رها کن

 دانلود آهنگ باور نكن از مهدی یراحی www.onlysms.ir

  تست آنلاین آهنگ

********

منو رها کن


من و انتظار و کابوس تنهایی .. من و حس اینکه هر لحظه اینجایی

دارم آینه ها رو گم میکنم کم کم .. تو رو هر طرف رو میکنم میبینم

نگو از تو چشمام چیزی نمیخونی .. تو که لحظه لحظه حالم رو میدونی

اگه این بهارم بر نگردی خونه .. دیگه چیزی از من یادت نمیمونه

منو رها کن از این فکر تنهایی .. تو نرفتی .. نه ! تو هنوزم اینجایی

دارم از خودم با فکر تو رد میشم .. دارم عاشقی رو با تو بلد میشم


 

کد آهنگ منو رها كن از مهدی یراحی برای وبلاگ،بلاگفا+آلبوم منو رها کن

 دانلود آهنگ منو رها كن از مهدی یراحی www.onlysms.ir

  تست آنلاین آهنگ

*********

 

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 52
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 15
|
مجموع امتـــــیاز : 15
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: کـــــد پیـــــشوازمهدﮮ یراحــﮯ , , , ,
تـــــاریخ : جمعه 17 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

                          

این هم کد پیشواز های بابک جهانبخش برای شما

امیدوارم خوشتون بیاد.

در این پست تمام کدهای اهنگ های پیشواز ایرانسل بابک جهانبخشو براتون یک جا آماده کردم تا یه منبعی واسه کدهای پیشواز خواننده محبوبمون داشته باشیم

www.BABAKFANS.ir

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 21
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 9
|
مجموع امتـــــیاز : 9
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: ♣کـــــد پیـــــشوازایرانسل , کـــــد پیـــــشواز بابکـ جهانبخش , ,
تـــــاریخ : جمعه 17 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 

           

          

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 46
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 14
|
مجموع امتـــــیاز : 14
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: ♣کـــــد پیـــــشوازایرانسل , کـــــد پیـــــشوازسعید پور سعید , ,
تـــــاریخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است


1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
 
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خداای پادشاه حسن خدا را بسوختیمارباب حاجتیم و زبان سوال نیستمحتاج قصه نیست گرت قصد خون ماستجام جهان نماست ضمیر منیر دوستآن شد که بار منت ملاح بردمیای مدعی برو که مرا با تو کار نیستای عاشق گدا چو لب روح بخش یارحافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود   چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استکآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت استآخر سوال کن که گدا را چه حاجت استدر حضرت کریم تمنا چه حاجت استچون رخت از آن توست به یغما چه حاجت استاظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت استگوهر چو دست داد به دریا چه حاجت استاحباب حاضرند به اعدا چه حاجت استمی​داندت وظیفه تقاضا چه حاجت استبا مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 15
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 8
|
مجموع امتـــــیاز : 8
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: , ,
تـــــاریخ : سه شنبه 17 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 

 

 

الا یا ایها الـساقی ادر کأساً و ناولـها

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

بـه بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگـشاید

ز تاب جعد مشکینش چه خون افـتاد در دل‌ها

مرا در منزل جانان چه امـن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید مـحـمـل‌ها

بـه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

کـه سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

شـب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـل‌ها

همـه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

نـهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

مـتی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملـها

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 9
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 3
|
مجموع امتـــــیاز : 3
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: , ,
تـــــاریخ : جمعه 16 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

                       

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 15
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 6
|
مجموع امتـــــیاز : 6
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: , ,
تـــــاریخ : جمعه 16 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

عجیب ترین امتحان دنیا از چهار دانشجو که به خودشان اعتماد کامل داشتند یک هفته قبل از امتحان پایان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر دیگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند متوجه شدند که در مورد تاریخ امتحان اشتباه کرده اند و به جای سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراین تصمیم گرفتند استاد خود را پیدا کنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضیح دهند. آنها به استاد گفتند: « ما به شهر دیگری رفته بودیم که در راه برگشت لاستیک خودرومان پنچر شد و از آنجایی که زاپاس نداشتیم تا مدت زمان طولانی نتوانستیم کسی را گیر بیاوریم و از او کمک بگیریم، به همین دلیل دوشنبه دیر وقت به خانه رسیدیم.».....استاد فکری کرد وسپس پذیرفت که آنها روز بعد بیایند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر یک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست که شروع کنند... آنها به اولین مسأله نگاه کردند که 5 نمره داشت. سوال خیلی خیلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند..... سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال بعدی که  95 امتیازی بود پشت ورقه پاسخ بدهند که سوال این بود: کدام لاستیک پنچر شده بود؟

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 64
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 23
|
مجموع امتـــــیاز : 23
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: ♣داستانـــــ کوتـــــاه , ,
تـــــاریخ : جمعه 16 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم)).
وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 60
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 19
|
مجموع امتـــــیاز : 19
تـــــاریخ : جمعه 16 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 

گريه افتاده ميان منزلم
 
آب بازي مي كند طفل دلم
 
جانماز من به آب افتاد و رفت
 
ناله ام در پيچ و تاب افتاد و رفت
 
اي خدا، من برد خود را باختم
هر چه بود و هر چه شد را باختم
 
اي خدا اصلاً حسابم را نپرس
 
هر چه مي پرسي جوابم را نپرس
 
من همينجوري بدهكار تو ام
 
من بدهكار گرفتار تو ام
 
چوب خطم پر شده چوبم نزن
 
هر چه باشد بر تو منصوبم، نزن
 
روح من شد مرتع ابليس تن
 
روح مجروح دلم كو؟ اي بدن
 
من معاذ الله گرفتار خودم
 
زخمي يك عمر آزار خودم
 
من غزال زخم دار خود شدم
 
با كه بگويم كه شكار خود شدم
 
اي سحرگاه دعا راهم بده
 
«راه آمين» در سحرگاهم بده
 
تار هاي صوتي من كوك نيست
 
ورنه شهر ساز من، متروك نيست
 
اي ملائك لااقل كاري كنيد
 
جان مولي، عبد را ياري كنيد
 
گفته باشم دل زدستم مي رهد
 
بي محلي كار دستم مي دهد
 
گفته باشم من دلم نازك شده
 
بي تكلف حرف هايم رك شده
 
وقت آن خود شد لهجه ما گل كند
 
اقتدا بر لفظ ما بلبل كند
 
اي خداوند زمين و آسمان
 
هر كجا هستي فقط با من بمان
 
زخم دارم كن آنچه، درمانم شوي
 
قاتل من باش تا جانم شوي
 
ميوه ام با همين كالي بخر
 
صحبتم را با همين لالي بخر
 
ركنت تسبيح ما را باز خوان
 
اين گره را زين معما باز كن
 
اصلاً از امشب ما، تنها تو باش
 
رهدار عالم دلها تنها تو باش
 
اي شريك خوب سودم را بده
 
سود آن شب ها كه نبودم را بده
 
اي خدا ماتم، به تشويشم نكن
 
جوجه گنجيشك تو ام كيشم نكن
 
اي كه گفتي انني كنت معك
 
ترس دارم از رفيقان كلك
 
ترس دارم در حوادث بد شوم
 
امتحانات آيد و من رد شوم
 
اي خدا تهران تجارت خانه شد
 
شهر تهران گوييا افسانه شد
 
عصر ما شب كردن از بي عاري است
 
خواب دل خوبست و بد بيماري است
 
عصر ما عصر هواداري شده
 
آسمان وقف زمين خواري شده
 
رحم در مردم به غارت رفته است
 
اين صله گويا تجارت رفته است
 
آب خوش خوردن در اين اقليم نيست
 
نان به نرخ يك نفر تسليم نيست
 
عده اي كار اداري مي كنند
 
عده اي مردم سواري مي كنند
 
اي خدا راي دل ما را بزن
 
حرف، فردا، دير اگر، حالا بزن
 
دورمان كن يا رفيق و يا شفيق
 
از گروه دزد و قطام طريق
 
ما را به عرفان راه ده
 
معرفت دادي دل آگاه ده

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 59
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 21
|
مجموع امتـــــیاز : 21
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: , ,
تـــــاریخ : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

یه دوست خوب بهت اعتماد داره ؛ تو هم می تونی بهش اعتماد کنی!  

یه دوست خوب با بدبینی هاش تو رو ناامید نمی کنه و همیشه و در همه حال برای رسیدن به آرزوهات تو رو دلگرم و تشویق می کنه !

 

یه دوست خوب همیشه ازت تعریف نمی کنه ، گاهی ایرادهاتو بهت می گه تا بتونی اونها رو بفهمی و رفع کنی! 

 

یه دوست خوب به خاطر خودش دل تو رو نمی شکنه و خوردت نمی کنه ! 

یه دوست خوب راز داره ! رازهای تو رو به دیگران نمی گه و پشت سرت حرف نمی زنه ! 

یه دوست خوب همیشه منتظر نیست که تو پیش قدم بشی ! یکی تو یکی من ! نه همیشه تو !

یه دوست خوب در شادی و غم با تو هست .

یه دوست خوب کمکت می کنه که غصه هاتو فراموش کنی!

یه دوست خوب سعی می کنه تو رو بیشتر بشناسه تا بتونه بهتر درکت کنه ! 

یه دوست خوب مدام نمی گه : درکت نمی کنم ! اگه دونفر نتونن همدیگه رو درک کنن پس دوستی بینشون به خاطر چیه؟ 

 

یه دوست خوب کمکت می کنه که به خدا نزدیکتر بشی و امیدوارتر زندگی کنی! 

یه دوست خوب همیشه هواتو داره و تا جایی که بتونه بهت کمک می کنه ! 

یه دوست خوب نمی تونه ناراحتی تو رو ببینه ! وقتی ناراحتی اونم ناراحت میشه ! و باشادی تو اونم شاده !

***

یه دوست خوب یعنی تو ، یعنی من ! به شرطی که بتونیم به خاطر همدیگه

خودخواهیمون رو کمتر کنیم !

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 53
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 18
|
مجموع امتـــــیاز : 18
تـــــاریخ : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 88
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 27
|
مجموع امتـــــیاز : 27
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: ♣داستانـــــ کوتـــــاه , ,
تـــــاریخ : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

 

زندگی را باید عاقلانه شناخت، عاشقانه پیمود و عارفانه به پایان رسانید

وقتی انگیزه باشد ناممکن وجود ندارد

اگر راه های کسب درآمد آسان بود همه مردم پولدار بودند اما موضوع این است که شما مثل بقیه مردم نیستید و برای شما که انگیزه دارید هر مانعی از سر راه برداشته می شود.


بعضی وقتها شانس آهسته در می زند، مواظب باشید

گاهی وقتها دوستی از روی صداقت به ما پیشنهاد همکاری می دهد و ما آن را یک شوخی فرض می کنیم یا اینکه به خاطر غرور حاضر به صحبت کردن با افراد موفق دور و برمان نیستیم. وقتی اطلاعیه یک دانشگاه مبنی بر پذیرش دانشجو با شرایطی ویژه را نادیده می گیریم یا زمانی که اخبار تلویزیونی از اعطای تسهیلات ویژه بانکی به واجدین شرایط صحبت می کند و در خیلی موارد دیگر ممکن است در حال از دست دادن فرصتی خوب باشیم و باید نتیجه گیری کرد که آماده پذیرش کارآفرینی که نیاز عصر ماست نیستیم.


اگر انتظار معجزه دارید از شما کاری ساخته نیست

اگر بخواهید در عرض مدت کوتاهی به همه چیز برسید هیچ پیشرفتی نخواهید کرد و فقط زمانی به جلو می روید که معقول فکر کنید. همیشه در ابتدا روند پولسازی آهسته است ولی وقتی روی غلطک بیفتید این روند تصاعدی می شود. چاره ای نیست می بایستی از همین جایی که هستید شروع کنید. اگر در ابتدای کار پول زیادی به دست نمی آید ولی تجربه و مهارت هایی که به دست می آورید سرمایه ای بزرگ برای شما خواهد شد.


یاد بگیرید که بزرگ فکر کنید و همه چیز را از بالا بنگرید

اصطلاحی عامیانه می گوید: "هر کس به اندازه دلش نان می خورد" و این همان بزرگ فکر کردن است. اگر به جای متمرکز شدن بر مسایل و مشکلات فراتر از آنها بیندیشیم یا اینکه کارهای خود را در ابعاد بزرگتری به اجرا درآوریم سهم بیشتری از موفقیت خواهیم داشت.


ترس از عدم تایید دیگران را از خودتان دور کنید

اگر مطمئن هستید که حق با شماست روی حرف خود بایستید. این ایستادگی ثبات و شجاعت شما را می رساند و تمرینی برای موفقیت و نفوذ است.


افکار شما حتی اگر به زبان آورده نشوند روی دیگران تاثیر دارند

لازم نیست برای اینکه به کسی بفهمانید که دوستش دارید خودتان را تکه تکه کنید یا اینکه به کسی بگویید که از او متنفرید. اگر می خواهید به کسی ابراز علاقه کنید او را در ذهن خود دوست بدارید و حتی در غیاب او هم برایش احترام قائل شوید. مطمئن باشید نیازی نیست به طور خاصی اینها را ابراز کنید.


می دانید که وقتی فکر می کنید به آخر خط رسیده اید چه اتفاقی افتاده؟

در چنین مواقعی فکر می کنیم که دنیا به آخر رسیده ولی در واقع دنیا همان دنیاست و ادامه دارد ولی ذهن و روح ما آسیب دیده و تنها کاری که باید بکنیم این است که آنرا ترمیم  کنیم.


شخصیت هر کسی تحول پذیر است اما تغییرپذیر نیست

مسلما شما نمی توانید کارکنان یا همکاران خود را تغییر دهید ولی کافیست از آنها بخواهید رفتارهایی را که به شما و کارتان مربوط است فقط در صدد اصلاح رفتار آنان باشید به تغییر شخصیت آنها.


گاهی هنگام عصبانیت تصمیم بگیرید!

شاید شنیده باشید یا خوانده باشید که در هنگام عصبانیت تصمیم نگیرید اما بعضی اوقات فقط در موقع عصبانیت می توانید تصمیم درست را بگیرید چرا که در این حالت جرات و جسارت شما چند برابر می شود. بطور مثال اگر با کسی رودربایستی دارید موقعی که از کارش به خشم آمده اید می توانید با کمی کنترل موضوع را مطرح کنید مطمئنا او خواهد فهمید  که علت عصبانیت شما خود اوست.


در ذهنت یک جایی را برای احساسات محض نگهدار

نگذار تمام احساسات زیبایی را که در کودکی و نوجوانی داشتی در مواجهه با دنیای خشن واقعیات در تو بمیرند.

 

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 46
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 17
|
مجموع امتـــــیاز : 17
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: sms فلسفــﮯ وعارفانـــــﮧ , ,
تـــــاریخ : چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
نــویـــسنده : محمد محمدیان

بگو مگو با بی فکران نادانی است
امام حسین ( ع )
.
.
.
.
چیزی که دانش بیاراید راستی است
( ابو علی سینا )
.
.
.
.
اساساً روح که بزرگ شد ، تن به زحمت می افتد و روح که کوچک شد ، تن آسایش پیدا می کند
( شهید مطهری )
.
.
.
.
اشخاصی که هرگز وقت ندارند آنهایی هستند که کمتر کار می کنند
( شوپنهاور )
.
.
.
.
تنها به خود اعتماد کن تا راه زندگی را بیاموزی
( گوته )
.
.
.
.
خوشرویی کینه را می زداید
حضرت محمد ( ص )
.
.
.
.
آفت زندگی ، بی برنامگی است
امام علی ( ع )
.
.
.
.
بی نیازی از مردم ، ثروت مومن است
امام جواد ( ع )
.
.
.
.
بنده ، میان سه چیز است : بلا ، قضا و نعمت
امام محمد باقر ( ع )
.
.
.
.

 

 

گشاده رویی ، کمند دوست گیری است
امام علی ( ع )
.
.
.
.
نیکی همه چیز را مغلوب میکند و خودش هرگز مغلوب نمی شود
( تولستوی )
.
.
.
.
بزرگترین گناهی که انسان نسبت به هم نوع خود روا می دارد ابراز تنفّر نیست بلکه بی تفاوتی نسبت به اوست
( برنارد شاو )
.
.
.
.
هرچه دردنیا آفریده شده زیباست و زیباتر از همه کشته شدن در راه وطن است
( ابومسلم خراسانی )
.
.
.
.
خنده فقرا ، ازدایره لبها و دندانها تجاوز نمی کند
( امیل زولا )
.
.
.
.
خستگی ، مرگ ناقص است و اگر دوام یافت مرگ کامل می شود
( کراین )
.
.
.
.
زیان بارترین مشکلات این است که فکرکنی توان مقابله با آن را نداری
؟؟؟
.
.
.
.
کسی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد ، تندیسی زیبا نخواهد شد
از زخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته تندیسی زیباست
 

اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً.

|
امتـــــیاز مطلبــــ : 35
|
تـــــعداد امتـــــیازدهندگــــان : 13
|
مجموع امتـــــیاز : 13
موضــوعـاتــــــــ مــرتـــــبــــط: sms فلسفــﮯ وعارفانـــــﮧ , ,
آخـــریـــن مــــطالــبــــ